قدم خیر لرستانی

قدم خیر قلاوند ( گرد
آفرید لرستان ) محصول اجتماع و برآمده جامعه عصر خود بود.
نوشته شده در 20:28:47
2017-02-08
برای واکاوی شخصیت ، عملکرد
و شناخت مبارزاتی بانو قدم خیر ابتدا لازم است اشاره ای به شرایط آن روزگار قدم
خیر داشته باشیم. آقا محمد خان قاجار که بعنوان گروگان چندین سال از زندگی خود را
در دربار کریمخان زند در شیراز سپری کرده بود , برای لرها دشمن سر سختی بود و به
تمام لرها به دیده خصومت می نگریست. او والیان لرستان را یک خطر بالقوه برای سلطنت
خود تلقی میکرد از این رو پشتکوه را از لرستان جدا و حکومت والیان لر را تنها به
پشتکوه محدود نمود. از آن زمان به بعد , لرستان توسط حکمرانی به وسیله شاه منصوب
میشد و اکثر حکام هم غیر بومی بودند و هرگز از افراد بومی برای اداره لرستان
استفاده نشد. سلسله نکبت بار قاجار برای آبادانی لرستان هیچ کاری نکرد و تنها بجز
وصول مالیات سنگین به چیزی فکر نمی کردند و باعث:فروپاشی تمامیت ارضی ( جدا
شدن پشتکوه از لرستان ) _ زوال اقتصادی _ بی ثباتی سیاسی _ کاهش جمعیت یکجانشین _
و گسترش کوچ نشینی شدند. آرنولد ویلسون در سفری که سال ۱۲۹۰ به لرستان داشته در
صفحه ۱۰ سفرنامه خود مینویسد:سیاست هر حاکم در لرستان به تضعیف منطقه و به وخامت کشاندن ارتباطات
ایلی منتهی میشود. جی. ان. کرزن در کتاب ایران و قضیه ایران , جلد اول , صفحه ۴۳۸
مینویسد:از شاه به پایین , به ندرت میتوان منصبی را پیدا کرد که در مقابل
دریافت رشوه عطا نشده باشد , و به ندرت میتوان مالی را پیدا کرد که از راه دریافت
هدایا و رشوه و ارتشا گردآوری نشده باشد. نویسنده جغرافیای لرستان که سال ۱۲۶۱
شمسی ( ۱۸۸۳ میلادی ) به لرستان سفر کرده در صفحه ۴۵ مینویسد:مالیات سنگین و نا امنی ,
روستاییان لرستان را مجبور کرده تا به همدان , سیلاخور , بغداد و دیگر بخشهای
امپراتوری عثمانی مهاجرت نمایند. بی کفایتی حکام قاجاری باعث شده بود که کنترل
لرستان از دست برود و مردم خود مسؤل حفاظت از جان و مال خود بشوند. در واقع گسترش
نظام ایلیاتی و کوچ نشینی , پاسخی بود به شرایط نا امن و بی ثبات ایران در اواخر
سلسله قاجار. طوایف لرستان در این دوره , واحدهای سیاسی خود مختار بودند و یک
اتحادیه یکپارچه را تشکیل ندادند و هیچ جنبش تجزیه طلبی نیز در میان آنها وجود
نداشت و مشغول حفاظت از خود در مقابل حملات متجاوزان بودند. این چنین شرایطی زمینه
بی اعتمادی مردمان لر را نسبت به حکومت وقت مهیا کرد. ظهور دولت نوین تحت سلطه
رضاخان پهلوی ( که محصول و عصاره فکر جمعی روشنفکران و تجدد طلبان آن روزگار بود )
که دارای مشخصه هایی از قبیل تمرکز قدرت و ایران یکپارچه به رهبری یک دیکتاتور
مقتدر بود ، منجر به درگیری نظامی بین دولت و عشایر لرستان شد. تشکیل دولت نوین
توسط رضاشاه , مستلزم ایجاد تغییراتی در روابط سنتی بین دولت و لرها بود ؛ اتفاقی
که منجر به درگیری خونین و در پی آن انقیاد لرها شد. خط مشی رضاشاه در مورد لرها
بیشتر متکی به انجام عملیات نظامی علیه آنان بود که طبیعتأ عواقبی بجز ایجاد تنش و
طولانی شدن یک نبرد فرسایشی طولانی مدت نداشت. متفکران دوره رضاشاه علل انحطاط را
به وجود عشایر فرو کاستند. تلقی اینان مبتنی بر واقعیت نبود و برای بدنه یکدست
عشایر ایران , تصمیم یکدست گرفتند و برای همه یک نسخه پیچیدند آنهم بدون فراهم
کردن زمینه های آن!!! در تصمیم غیر منتظره ای گفتند , بیایید آنها را ترقی بدهیم و
یکجانشین کنیم!!! اسکان عشایر و خلع سلاح و تخته قاپو , طرحی ناگهانی و بدون
اندیشه و برنامه ریزی دراز مدت بود. ساختار فرهنگی که ریشه در درازنای تاریخ داشت
را نمیشد یک شبه تغییر دارد. بعنوان مثال:بچه ای که شیر میخوره نمیشه
یکدفعه به او غذا داد!!! از تلقی متصلب روشنفکران , راهکار یکدستی بیرون آمد و
منتج به این شد که با ایلات و عشایری که خلع سلاح و تسلیم بلا شرط شده بودند
رفتاری شد که سفیدپوستان با سرخپوستان بومی آمریکا نکردند. من به ذات تخته قاپو و
خلع سلاح عشایر هیچ ایرادی ندارم اما خوانشم فرق میکند. اگر اندکی با ملایمت و
گفتگو و تأمین نیازهای اولیه عشایر از آنان تقاضای همکاری میکردند بلا شک با نظر
مثبت آنان روبرو میشدند لکن هدف اصلی رضاشاه , تشکیل یک دولت مدرن , یکپارچه و
متمرکز تحت سلطه مطلق خود بود. آر گاتم در ملی گرایی در ایران ( ۱۳۴۳ ) چنین
میگوید:رضاشاه دو هدف مهم داشت که از نظر او غیر قابل تفکیک بودند به گونه
ای که انگار همانند هم بودند و اصلأ یکی به شمار می آمدند. او آرزو داشت تا بخشی
از عظمت از دست رفته ایران را بازگرداند و برای خود قدرتی مطلقه را در مملکتی که
از نو بنا شده بود , پایه گذاری کند. او قاطعانه و بی رحمانه این اهداف را پیگیری
میکرد ؛ به هر نیرویی که در مقابل دستیابی او به اهدافش می ایستاد با بی رحمی حمله
ور میشد و در صورت امکان نابودش میکرد. بنابراین , استقلال عشایر , قدرت زمین
داران , دربار قاجار , آزادی خواهان و عقاید دموکراتیک ؛ همگی اهداف مورد حمله او
بودند. بسیاری از سران ایلات لرستان با تشکیل مجدد دولت و استیلای قدرت آن به دیده
شک و تردید می نگریستند. آنها رژیم جدید را یک حکومت استبدادی دیگر , درست مانند
حکومت قبلی , تلقی میکردند. از این گذشته , سلطه دولت به معنای پایان خود مختاری
عشایر بود. حبیب الله نوبخت در کتاب شاهنشاهی پهلوی , صفحه ۲۲۷ مینویسد:از نظر رضاشاه , کوچ نشینی یک شیوه زندگی عقب مانده بود. او در یکی
از بیاناتش خطاب به رهبران ایلات لرستان در اسفند ۱۳۰۲ , زندگی کوچ نشینی و عشایری
را هم سنگ با وحشی گری دانست. رضاشاه از کوچ نشینی متنفر بود چرا که وقتی ایلات
یکجا نشین میشدند ( تحرک خود را از دست میدادند ) و کنترل آنها آسانتر بود. او
عشایر را مانعی برای نوگرایی و پیشرفت میدانست , بنابراین کاهش قدرت آنها و برچیدن
نظام ایلیاتی را در دستور کار خود قرار داد. ناشکیبایی رضاشاه در مقابل مخالفان و
هر گونه گروه سازمان یافته به معنای ایجاد تغییراتی در روابط سنتی بین دولت و
عشایر بود. به همین جهت , تقابل رژیم جدید و عشایر لرستان تا حدودی غیر قابل
اجتناب بود. متأسفانه اسکان عشایر , بدون برنامه ریزی و بدون توجه به عواقب غیر
قابل پیش بینی آن صورت گرفت و به همین دلیل باعث از بین رفتن دامها ، ویرانی
اقتصادی برای عشایر و همچنین مصیبتهای انسانی متعاقب آن شد. تسخیر لرستان به چند
دلیل برای رضاخان حیاتی بود. اولأ لرستان به کلی از کنترل دولت خارج شده بود و
عملأ خود مختار و فاقد بدنه حکومتی بود ؛ و به همین دلیل تسلط بر لرستان هم از جهت
سیاسی و هم از جهت نظامی برای رضاخان و قوای مسلح او , که به تازگی سازماندهی شده
بودند , حاعز اهمیت بود. ثانیأ سرکوب لرستان راه را برای دولت در جهت کنترل
خوزستان هموار میکرد. ثالثأ کنترل لرستان برای امر تجارت , حیاتی بود , چرا که
جاده ای که از لرستان میگذشت , کوتاهترین جاده از خلیج فارس به مرکز ایران بود.
نهایتأ فتح لرستان میتوانست نیرو و تفوق رژیم جدید را به رخ لرها بکشد…
خصومت بین طوایف و ایلات
مختلف و خوانین هر ایل با یکدیگر , فرصت پیاده کردن سیاست " تفرقه بینداز و
حکومت کن " را برای ارتش فراهم کرد. روی هم رفته ایلات لرستان متحد
نبودند و یک سازمان فرا قبیله ای و یا یک رهبر مقتدر چون والی پشتکوه در بین آنها
وجود نداشت تا بتواند نیروی عظیم را علیه قوای رضاخان بسیج کند. و هر طایفه
بصورت خود مختار و مستقل از دیگران وارد جنگ و گریز میشد.
حبیب الله نوبخت در کتاب
"شاهنشاهی پهلوی" صفحه ۱۴۹ مینویسد:سال ۱۳۰۳ در لرستان ایلات و
طوایف بیرانوند _ سکوند _ پاپی _ چگنی _ دریکوند _ قلاوند _ دالوند _ جودکی _ میر
و قاعدرحمت متحد گردیدند و در مقابل لشکر غرب و سپهبد امیر احمدی ایستادند. بانو
قدم خیر از طایفه "قلاوند" و از ایل دریکوند بود. بانو قدم خیر ( گرد
آفرید لر ) سرزمین لرستان از دیر باز تاکنون مهد پرورش مردان و زنان بزرگی بوده و
هست و اگرچه صفاتی نظیر جنگاوری ، شجاعت و سخاوت معمولأ در مورد مردان به کار
میروند اما کم نیستند زنانی که این صفات را در حد اعلا داشته اند ؛ یکی از این
زنان ( بانو قدم خیر قلاوند ) است که در لرستان و به خصوص در میان معمرین و
سالخوردگان این سرزمین , شخصیتی شناخته شده و منحصر به فرد است تا جایی که بسیاری
از ترانه سرایان این سرزمین در مدح و وصف قدم خیر اشعاری نغز سروده اند. قدم خیر
قلاوند در سال ۱۲۷۸ خورشیدی / ۱۹۰۰ میلادی در تنگوان لور اندیمشک به دنیا آمد. او
از زنان مبارز عصر رضاخان بود. پدرش کیخا قنی ( کدخدا قندی قلاوند ) از بزرگان و
متنفذین ایل و تبار خود بوده و به مهمان نوازی , سلحشوری و مردم داری مشهور بوده
است. مادر او جواهر نام داشت و زنی با ویژگی های ممتاز بود. قدم خیر ۹ برادر داشت
که از این بین عباس خان , محمد علی ( بزرگی ) , بابا خان و لطیف خان افرادی معتبر
و سرشناس بودند. قدم خیر در کودکی نزد شخصی به نام "ملاحاجی" سواد مکتبی
را فرا گرفت و اندک اندک در خانه ای که پدرش در رأس طایفه قرار داشته و مادرش که
همسر رییس طایفه بوده است و در رفت و آمدهای بزرگان به خانه پدری باعث شد که در
زندگی قدم خیر تأثیر گذار باشد و او به فردی مطلع و آگاه از اتفاقات زمانه اش بدل شود.
و به واسطه زندگی در چنین خانواده ای دانش مردمداری و نیز مهارتهای سوارکاری و تیر
اندازی را با شایستگی فرا گرفت. وی در عین برخورداری از ظرافتهای خاص زنانه ,
مبارزی جسور و شیر زنی دلاور بود. قدم خیر با رسیدن به دوره جوانی خواستگاران
زیادی پیدا میکند او اولین زندگی مشترک خود را با "ملا عباس بادی" از
طایفه شهاوند آغاز کرد که چندان دوامی نیاورد و به جدایی انجامید. دومین ازدواج او
با پسر عموی پدر خود به نام " صف قلی خان قلاوند " که مردی شجاع و
مردمدار بود و حاصل این ازدواج پسری به نام محمد بود. در نخستین سالهای رژیم پهلوی
که تازه نیروهای نظامی به لرستان و منطقه الوار گرمسیری آمده بودند و قصد خلع سلاح
و سرکوب مردم بومی منطقه را داشتند تا مقدمات حضور اجانب و انگلیسی ها را در این
دیار فراهم کنند و در اینجاست که میان قشون نظامی و طایفه قلاوند و برادران قدم
خیر , جنگی اجتناب ناپذیر صورت میگیرد. در روزهای ابتدایی حمله به ایل , صف قلی
خان قلاوند ( همسر قدم خیر ) و برادرش فاضل در ارتفاعات گاو آزین با نظامیان درگیر
شدند و صف قلی در خرداد ماه سال ۱۳۰۵ در نبردی با قوای نظامی سرتیپ محمد حسن میرزا
کشته شد ( شناخت ایل پاپی , مراد حسین پاپی ) .
قدم خیر که همسر خود را از
دست داده بود با برادران خود هم رزم شد و در هنگام هجوم نیروهای رضاخان برای سرکوب
عشایر ( ۱۳۱۱ _ ۱۳۰۵ شمسی ) به سبب رشادتهای زیاد از جمله مبارزه مسلحانه در کنار
برادران اش و کمک به رساندن خوراک و تجهیزات نبرد به نیروهای جنگی عشایر شهرت
بسیاری پیدا کرد. بعد از زد و خوردهای طولانی و هنگامی که افراد جنگی ایل بدون آب
و مهمات در محاصره نظامیان قرار میگیرند , در این زمان قدم خیر به همراه چند مرد
جنگی از حلقه محاصره مأموران دولتی می گذرد و به هم قبیله ای های خود آب و فشنگ می
رساند و آنها از محاصره نجات می یابند. مبارزه قدم خیر با نظامیان تحت فرماندهی
سرتیپ اسفندیاری از هنگ منصور نقل محافل بود و به دنبال رشادتها و شجاعتی که بانو
قدم خیر از خود نشان میدهد نام و آوازه اش در همه جا می پیچد. زنی که همپای مردان ایل
جانفشانی میکند. فریا استارک از سیاحان
خارجی که به لرستان سفر کرده در کتاب ( سفرنامه لرستان و ایلام و الموت در صفحه ۵۴
) در مورد قدم خیر مینویسد
:داستان قدم خیر یعنی زنی که ۵ سال قبل با دولت جنگیده بود را برایم
بازگفتند و روایت میکردند که بانو قدم خیر زنی زیبا و از نسلی شجاع و فطرتأ با
شهامت بوده است که با پسر عموی پدر خود ازدواج کرده بود و زن و شوهر عادت داشته
اند که با هم به جنگ دشمنان بروند , قدم خیر مانند مردان ایل سوار بر اسب تیر
اندازی میکرد.
سیسیل جان ادموندز ( EDMONDS ) نویسنده کتاب سفرنامه لرستان که در سالهای ۱۹۱۷ _ ۱۹۱۵ مأمور سیاسی
انگلیس در ایران بوده است در ضمن سفرنامه خود به ایران هنگامی که به لرستان سفر
میکند اشاره ای هم به داستان قدم خیر میکند و مینویسد:
بانو قدم خیر دختر کدخدا قنی
است و به زیبایی و هوشیاری شهرت دارد , شجاعت و جسارت قدم خیر به حدی بوده که در
تمام جنگها همواره پشتیبان برادران و اقوام خود بوده و حتی یک مرتبه در درگیری ای
که میان برادران وی با قشون رضاخان بوده , برادران قدم خیر در محاصره نیروهای
نظامی گرفتار شده و از حیث آذوقه و مهمات در مضیقه می افتند و اینجاست که قدم خیر
سوار بر اسب و بدون ترس و واهمه از احتمال گرفتار شدن در چنگال نیروهای نظامی موفق
میشود که حلقه محاصره نظامیان را شکسته و مشکهای آب و قطارهای فشنگ را به آنان
برساند و آنها را از مرگ حتمی نجات دهد.
در پایان سال ۱۳۰۸ در فاصله
ای کوتاه هر دو برادران ( عباس خان و بابا خان ) قدم خیر در درگیری ها کشته میشوند
و قدم خیر همچنان به مبارزه ادامه میدهد و نظامیان که خود را در برابر قدم خیر و
جنگجویانش ناتوان می بینند از راه دوستی و وعده و وعید وارد میشوند تا جاییکه خبر
درخواست ازدواج رضاشاه به او در همه جا شنیده میشود تا آنکه بعد از ۷ سال جنگ (
۱۳۱۱ _ ۱۳۰۵ ) قدم خیر و جنگجویانش به دلیل از دست دادن بسیاری از همراهانش
و کثرت نیروهای نظامی و احترام گزاردن به تصمیم بزرگان و ریش سفیدان ایل , بالاخره
دست از جنگ برداشت.
اگر چه این جنگها نهایتأ به
شکست عشایر انجامید اما دلاوریهای قدم خیر و دوشادوش شدن با جنگاوران عشایر و
ویژگیهایی مانند وفاداری , سلحشوری و ذلت ناپذیری از او در میان مردم لر چهره ای
محبوب و افسانه ای ساخته است.
کشته شدن شوهر قدم خیر ( صف
قلی خان ) و برادرانش ( عباس خان و بابا خان ) باعث ناراحتی شدید و بحران روحی
برای وی شد به نحوی که وی را افسرده و گوشه گیر کرد. در چنین شرایطی " جلال
خان والی زاده " از وابستگان دولت پهلوی و از مالکان شوش , توسط شاهی ( خواهر
بزرگتر قدم خیر ) که زن پدرش بوده را واسطه ی ازدواج با قدم خیر میکند اما قدم خیر
که کینه شدیدی نسبت به عمال دولت پهلوی به خاطر کشته شدن شوهر و برادرانش داشته از
پذیرش این درخواست سر باز میزند. اما جلال خان با رفت و آمد زیاد و میانجی گری
بزرگان خانواده و اقوام و ارتباط با اعضای طایفه باعث میشود بانو قدم خیر علیرغم
میل باطنی به این ازدواج کوتاه مدت تن دهد. حضور در خانه جلال خان والیزاده و رفت و
آمد افراد و عمال دولتی که در زمانی نه چندان دور از دشمنان سر سخت شوهر و برادران
مرحوم او بودند باعث زجر و رنجش قدم خیر شدند او از آنان رویگردان بود و روز به
روز رنجور تر و بیش از پیش غمگین و منزوی تر میگشت. سرانجام در سال ۱۳۱۲ شمسی ,
این بانوی رشادت و بخشندگی در ۳۴ سالگی و زمانی که هنوز تاریخ میتوانست خاطرات
بیشتری از او برای لرستان به یادگار بگذارد دیده از جهان فرو بست و به روایتی
بواسطه نفوذی رژیم و با زهر کلفت منزل جلال خان کشته شد زیرا از محبوبیت بانو قدم
خیر در میان طوایف لر و اقدام احتمالی علیه دولت هراس داشتند. پیکر بانو قدم خیر
را در گورستان کنار پل قدیم دزفول به خاک سپردند. محمد علی ساکی در کتاب جغرافیای
تاریخی و تاریخ لرستان , صفحه ۵۲ مینویسد:بانو قدم خیر , زنی از
طایفه قلاوند و پرورش یافته کوهستانهای لرستان و نمونه ای از یک نسل شجاع و در عین
حال زیباست. در دوران آشفتگی های لرستان مدتی دراز با قوای دولتی رضاخان در ستیزه
بود و بعدأ نیز خصیصه قهرمان دوستی و حماسه های پهلوانی الوار نام او را ابدی
ساخت. بانو قدم خیر به خاطر رعایت سنتهای دیرین , تحسین همگان را بدرقه راه پر خطر
خود کرده است. آنان که این شیر زن لر را دیده اند , وی را لایق توصیف فراوان
دانسته و معتقدند کمتر زیبارویی با این مهابت دیده اند , فسوسا این همه استعداد و
شجاعت خداداد که در سرزمین ما به هدر رفته است.
نویسنده :لهراسب قلاوند
سيماي حقيقي قدم خير كلثوم عثمان پور
در فرهنگ ما واژه “لُر“ با حماسه و شور و شهامت گره خورده اسـت
؛ قدم خير، شخصيت حماسي لرستان و از زنان شاخص و نامدار است.
در فرهنگ ما واژه “لُر“ با حماسه و شور و شهامت گره خورده اسـت؛
قدم خير، شخصيت حماسي لرستان و از زنان شاخص و نامدار است . براي جستجوي
بيشتر و ديدار دوباره با چنين چهره هاي ماندگاري ناگزيربايد به سراغ تاريخ ،
فرهنگ و ادب اين سرزمين رفت؛ اين مقاله، با ديدي منتقدانه به دنبال يافتن
سيماي حقيقي قدم خير، زن کم نظيرو باهوش لر است. آيا اوراق تاريخ با آن حوادث
پرفراز و نشيبش و ادبيات شفاهي، با آن همه وسعت و گستردگيش، توانسته
است تصويري واقعي وشايسته از اين زن خردمند، براي آيندگان ترسيم کند؟ آيا
تاريخ نويسان او را همچون خودش، زني شورآفرين وبا فرهنگ ، شجاع ويگانه، باهمه
ي خصوصيات زنانهاش، به تصوير کشيدهاند؟ آيا قدم خيرهمان زني است که
درترانه قدم خير در موسيقي لرستان آمده است؟ وجنبه هاي حماسي شخصيت او
فراموش نشده است؟ اين پژوهش شايد علامت سوالي دربرابرتاريخ ، فرهنگ وادبيات
شفاهي باشد درمورد تصوير زن حمــاسه آفرين لرستاني.
سخن گفتن از مبارزات ملتي که تاريخش مملو
از مبارزه و تلاش براي آزادي و رهايي است، موضوع تازه اي نيست. برخي
نامها تداعي گر ستم ديدگي مردمان آزاديخواه است و تاريخ، پر از حوادث
غم انگيز مردان و زناني است که نام و يادشان در لابلاي صفــــحاتش نگاشته
شده و يادشان گاه در ادبيات ما زنده مانده است.
تاريخ اگرچه آيينه ملتهاست، اما اين
آيينه چقدر واقع گرا بوده است؛ جاي گمان دارد. چه ماجراها و سرگذشتهايي که
تاريخ نويسان از آن غافل بودهاند. گاه بعد از قرنها معلوم شده است که برخي
از حوادث غير ازآن بوده که تا امروز ديده و يا شنيدهايم. چه قهرمانهايي كه در پشت
ديوارهاي آهنين گم شدهاند و چه نا لايقهايي که مدالهاي قهرماني و ستارههاي
روشن برشانههايشان نصب شده.
براي ديدار دوبـارهي شخصيتهاي تاريخي
و شناختن و شناساندن آنها چارهاي نيست مگر آنکه نگاهي ديگر به آيينهي
تاريخ و ادبياتمان داشت باشيم. اگر تاريخ نويسان با درايتي بايسته چهرهي
حقيقي شخصيتها را با تمام زوايا و ويژگيهايشان بنمــــايانند و از
تنگ نظري و غرض ورزي بپرهيزند، ميتوان به اوراق تاريخ اعتماد کرد و اين
اعتماد يافت نميشود مگر با آوردن اسنــاد و شواهدي محکم.
ادبيات شفاهي نيز يکي از منابع وسيع و غني فرهنگ ماست. گنجينهاي که
حامل بسياري از اطلاعات فرهنگي، اجتماعي و سياسي، که شايسته اسـت
امروز يــا ارزش گذاري ديگري و با روشي نوين آنها را بازخواني کنيم.
آياحافظهها، همهي هستي آنچه را که بوده، از پس سالهاي روزگار حفظ کرده
است؟
اما همهي اين اگر و اماها در مورد زنان
کمي متفاوتر است. اين مقاله، نگاهي منتقدانه دارد در برابر منابع
اندکي که در اين پژوهش يافت شده. از جمله ادبيات شفاهي و تاريخ و
چگونه نشان دادن تصوير قدم خير، زن مبارز و شجاع لر، که هر کدام جداگانه
بررسي خواهند شد.
تاريخ: از ميان منابع اندک ياد شده در مورد قدم خير، به نظر ميرسد
بسياري از گفتهها و نظرها جاي سوال دارند و آميخته با هالهاي از ابهام. در همهي
منابع يافت شده تقريبا در مورد نام، نام پدر، برادران و محل زندگي و نام
طايفه و قبيلهاش هم داستان هستند وگاه براي جذاب کردن داستان
زندگيش ماجراهايي رمانتيک براي او ساختهاند و با افراط و تفريط هايي، از واقعيت
وجوديش دور شدهاند.
دوم آنکه او زني، دلير، شــجاع و
مبارز بوده که علاوه بر همگام بودن با برادرانش در جنگها، بعدها خود، رهبر قيام
«پشتکو» بوده است و بيش از پنج سال عليه رضا شاه مبارزه کرده است و در اين راه شجاعت و شهامت زيادي از خود نشان
داده و هيچ گاه تسليم دشمنان و تهديدهاي آنها نشده، تقريبا اين نوع توصيفات
و گفتههايي شبيه آن در هر جايي که سخن از قدمخير شده، آمده است، و البته
که هيچ جاي ترديدي در شجاعت و فداکاري او براي مردمانش نيست.
در کتاب “زنان نامدار کرد “که نگاهي مختصر به زندگي زنان شاعر و نويسنده
و نامدار کرد دارد، آنجا که سخن از قدمخير دارد، آورده است که رضا
شاه براي فريب قدمخير به او پيشنهاد ازدواج ميدهد و او درجواب رضا شاه ميگويد:
“من زن نيستم شما زن هستيد” (محمد الجباري، زنان نامدار کرد ۲۱:۸۲).
يقينا روح زني آزاده همچون قدمخير با
مستبدي چون رضا شاه همخواني ندارد و دادن جوابهايي سخت به چنين پيشنهادهايي
به جاست، از سويي ديگر سبک شمردن کلمه زن در فرهنگ مرد سالار ما سابقهاي
ديرينه دارد و مسئلهاي غريب نيست و در جامعهي کنوني ما نيز تشبيه کردن يک مرد به
زن نهايت توهين و تشبيه کردن يک زن به مرد نهايت عزت و بزرگي است.
اگرچه که اين گفته در منابع زيادي
نيامده است، اما نقل اين سخن از جانب قدمخير کمي بعيد به نظر ميرسد. با
استناد بـه اينکه زني با اراده، مصمم، استوار و مسلط در سوار کاري و تير اندازي و
داراي قدرت رهبري، آن هم رهبري مرداني جنگجو در نظامي عشيرهايي؛ چنين زني
مسلما جايگاه و عزت خود را در نظام اجتماعي خود ميشناسد بنابراين در زن بودنش تا
اين اندازه ضعف و پستي نميشناسد که دشمن خونخوار و ظالمش را زن بنامد
و کلمهي زن را در حد يک توهين و يــک واژهي تحقير شده به شمار آورد و نثارحاکم
ظـالمي بکند که عزيزانش را کشته است و بــــه مردمش ستم کرده است، زني با
اين رشادت، زن بودن را ننگ و عار بداند و زشت ترين کلمه به حساب آورد.
قدم خير داراي تحصيلات بوده و به
ادبيات کردي و فارسي دلبستگي فراوان داشته و در سوارکاري و تير اندازي با مردان
برابري ميکرده و با مردم مانوس بوده و از رنج و گرفتاريهاي آنها آگاه بوده” (صفي زاده، دايره المعارف
کردي-فارسي، ۸۲۹:۸۰).
زني که فرزند رييس قبيلهي خود
بوده، با اين همه توانايي که از بسياري از مردان قبيلهاش هم بالاتر بوده
اگر اينگونه از زن بودنش حاشا ميکند؛ جاي گمان است. اين تناقضها تداعيگر
عبارتي مشهور از “«پولن دولايا»”ست که از طرفداران برابري حقوق زن و مرد
است که ميگويد” هرچه مردان در بارهي
زنان نوشتهاند بايد نامطمئن باشد زيرا مردان در آن واحد هم داورند و هم طرف دعوا” (سيمون دوبوار، جنس دوم/ ۲۹:۸۲)، و به نظر
ميرسد تاريخ نويس عزيز ما نيز از جانب خود و با ادبيات خود اينگونه از قدمخير
ياد ميکند و مينويسد؛ و توپ ننگ زن بودن را به زمين دشمن مياندازد.
مورد ابهام آميز ديگري که دربارهي قدمخير
نقل شده آنکه همين زني که در جبههي جنگ شکست نميخورد، سرانجام فريب دسيسههاي
رضا شاه را ميخورد و به ارسال قرآن از جانب او اعتماد ميکند و سوگند اورا
باور ميکند و تسليم ميشود. نکتهي جالب آنجاست که داستان اين دست خيانتها در
تاريخ ما کم نيستند.
مينورســـکي در خاطرات خود تعريف ميکند:
“كه جعفر آقا برادر اسماعيل آقاي سمکو توسط
حاکم آذربايجان فريب ميخورد و به قرآن کريم سوگند ياد ميکند که به او هيچ آزاري نخواهد
رساند و در جايي ديگر از اميرنظام نامي که فرمانده ايراني هاست سخن ميگويد که
چگونه حمزه آقا فرماندهي کردها را به سوگند قرآن ميفريبد اما درسوگند خود حيلهاي
به کار ميگيرد و او را ميکشد. “(مينورسکي، کرد۷۶:.۶۹).
البته خيانتهاي تاريخي کم نيستند که
قهرمانان کرد را به دام انداختهاند و در اينجا نميخواهيم از رد و قبول اين
ماجرا سخني بگوييم اما با کمي درنگ در حوادث تاريخي مشابه ياد شده جريان تـــا
حدودي مه آلود به نظر ميرسد زيرا نويسندگان ديگري از سرانجام مبارزه و مرگ قدمخير
نظرات متفاوت ديگري دارند. اگرچه که زمان زيادي از زندگي قدمخير نميگذرد
اما به نظر ميرسد که زندگي حماسي و سراسر شجاعت و انساني وي با افسانهها و افسونها
در آميخته شد ه و هرکس آنگونه که دوست دارد از او ميگويد. کسي از نقشههاي نظامي
و تدبير و چاره انديشي او با امکانات اندک در مبارزه با ابرقدرت آن روزگار
چيزي نگفته است. کسي از آن ابهت با شکوهش که چگونه در ميان سرداران جنگي
حضور پيدا کرده ماجرايي نگفته است. هيچ نقل قولي، گفتهاي، سخن جالب توجهاي ثبت
نشده است. آيا شجاعت و بيباکي خاص مردان است که درباره زنان کمتر نقل ميشود؟
فولکلور: ادبيات شفاهي حوزهاي بسيار وسيع و حائز اهميت است و ميتواند آيينهي
تمام نماي باور، فرهنگ و داشتههاي ملتها باشد و حتي ويژگي شخصيتهاي ديني،
فرهنگي و حماسي را ميتوان در لابهلاي ترانهها و ادبيات به يادگار مانده، يافت؛
زيرا گنجينهاي است از تصاوير، عشق، انديشهها، منش و آرمانها. باهمهي اين
اوصـــاف زنان هرگز جايگاه حقيقي خود در فرهنگمان را نيافتهاند.
جان سيسل ادموندز که در سالهاي
۱۹۱۵-۱۹۱۷ ميلادي مطابق با ۱۲۹۴تا ۱۲۹۶ شمسي مامور سياسي انگلستان در ايران
بوده به هنگام عبور از لرستان در کتاب سفر نامهاش اشارهاي دارد به
زندگي قدمخير و ترانه و اشعار ساخته شده در رساي او.
در موسيقي محلي لرستان ترانه قدمخير
يکي از همان يادگاريهاي ماندگاري اســـــت که نام قدمخير را زنده نگه داشته است
ابيات اين ترانه اين گونه آمده است:
قدم خير هم سري، هم اسبئي هم وانمکي
گوشه اين سيت زي کنم خم هم يدکي
ترجمه:قدم خير تو سرخ و سفيد و با نمکي
گوشهاي را برايت زين ميکنم خودم هم يدکي.
قدم خير زنه دمن ميشو کلک و پشمها
برکنه و قوم خشو
ترجمه:قدم خير در ميان گله قدم ميزند
کرک و پشم گوسفندها را بين خويشاوندان تقسيم ميکند.
قدم خير شمع رنگ و مخمل نو حيف توا چرم
چارتا دکلت بو
ترجمه:قدم خير رنگ پوست تو چون شمع و
مخمل نو است حيف است که اين چرم خشک با تو همبستر شود.
قدم خير کوش مخملي چتر حنائي و خمار
سيلم نکو تش دم نيائي
ترجمه:قدم خير کفش مخملي و زلف حنايي با چشم هاي خمارت مرا نگاه نکن که مرا
آتش زدي
کولاي سيت بوونم و بلکه پينه چشيات د
نازگي افتو نوينه
ترجمه:سايباني از برگ پونه برايت درست
ميکنم تا نور آفتاب چشمهاي زيبايت را نيازارد.
(امان الهي، موسيقي در فرهنگ لرستان، ۱۳۸۴:۹۹).
توجه داشته باشيد تصويري که از قدمخير
در اين مقام ديده ميشود. زيباييهاي ظاهري و دلربايي زني عادي با کارهاي روزمرهي
زندگي عشيرهاي همانند تقسيم پشم در ميان اقوام است که سخاوت و بخشندگي او
را نيز ميرساند. ويژگيهاي او، جذابيت، زلف حنايي، چشم خمار، رخسار زيبا و کفش
مخملي است و در نهايت نگاه حسرتمند و حسود مرد گويندهي بيت که ميگويد: قدمخير
رنگ پوست تو چون شمع و مخمل نو است حيف است که اين چرم خشک (يعني همسر
قدمخير) با تــو همبستر شود. نهايت لطف مرد ظاهر بـــين راوي ما درحق او اين است
که از برگ پونه براي او سايباني بسازد که چشمهاي او اذيت نشود.
همهي اين تشبيه و استعارات و بروز
احساس و عاطفه انساني امري طبيعي است اما کافي نيست. تک بعدي ديدن زنان يعني
فراموش کردن حضور انساني و خردمندانهي آنها در اجتماع. در هيـچکدام از ابيات آمده
در اين ترانه نشاني از جنگجويي و شجاعت و دلاوري و ابهت و نقش قهرماني قدمخير
ديده نميشود. گويي شجاعت و دليري خصوصيتي کاملا مردانه است و زنان تنها ميتوانند
نقش يک لعبت زيبا و دل ربا را داشته باشند و جلوهگري تنها کاري است
که يک زن ميتواند داشته باشد. يا ترانههاي موردتوجه ما جايي براي زنان
حماسه آفرين ندارند. باز هم آنچه که در اين ترانه ديده ميشود تصويري است
زيبا اما با نگاهي مردانه و آن صفاتي که يک مرد دوست دارد زن داشته باشد نه صفاتي
که قدمخير دارد و دليري و مبارزه با ستم و حضور در جنگها ديده نميشود و اين درحالي
است که قدم خير زني با هوش و زيرک و توانا بوده و در نشان دادن جسارت و تشويق
برادران از شاهنامه رجزخواني ميکرده. اگرچه که جنگيدن کاري خشن و مردانه است اما
او اين تناقض را يعني هيبت يک جنگجو و وقار و زيبايي يک زن را به هم گره زده است.
او از جسم و روحي قوي برخوردار بوده است. ناگفته نماند شرايط اقليمي خاص زندگي اين
زن عشاير، او را در مهارتهاي خاص مردانه آزمودهتر کرده است؛
اما به راستي اگر قدمخير زيبا
نبود، دلربا و جذاب نبـــود، ترانهي قدمخير حماسه آفرين را داشتيم؟
اما بخش ديگري از ابيات پراکنده فولکلور
تا حدودي اميدوارکنندهتر و واقع بينانهتر از آثار ديگر است.
آنگونه که صفي زاده نقل ميکند: قدمخير
آشنا به فرهنگ و ادبيات و ماهر در تير اندازي و اسب سواري بوده و اگر هم تا
اين حد نبوده زني بوده که علاوه بر وظايف سخت و دشوار يک زن با زندگي عشيرهاي،
براي دفاع از مردم، تفنگ بر دوش گرفته و بر زين نشسته و گرما و سرما و اضطراب و
خطرات جنگ را پذيرفته است.
با نگاهي گذرا به برخي از ابيات فولکلور
که در مورد قدمخير ثبت شده، ميتوان نشانههايي از يک زن جنگجو و غيرتمند را يافت
به همراه همهي ويژگيهاي زنانهاي که يک زن ميتواند داشته باشد و شايد ظرافتهاي
زنانهي او به مراتب بيش از يک زن معمولي بوده باشد؛ زني که آگاهانه حضوري اجتماعي
و فعال دارد.
به راستي اگر زنان ما دچار رکود فکري
شدهاند به خاطر غيبت آنها از صحنههاي مختلف اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي در طول
اعصار و قرون گذشته بوده است.
اگر به ابيات فولکلور زير توجه شود ميتوان
رگههايــــي از واقعيت را در شخصيت حقيقي قدمخير دريافت كرد:
۱- قدم خير از پايين آمده و ميل به
جنــــگ دارد، پيچ گلبند سربندش پر از فشنگ آلماني اســت.
پنهان کردن فشنگ در ميان گلبند سربند
زنانه، شايد يک تصويري واقعي از قدمخير باشد، به جاي بستن قطارهي فشنگها، با
ظرافتي زنانه فشنگها را در سربندش جاسازي کرده.
۲- قدم خير در محيط خانه قدم ميزند
آنچنان آرام قدم بر ميدارد که بلبلي در سربند او لانه کرده است. وقار، سکون و
آرامشي قابل توجه در تصوير، لانه گزيني بلبل در سربند قدم خير، موج ميزند. اين
آرامش همراه با شر و شور جنگ، حضور پارادوکسي زني است که در عين جنگ طلبي، آرامش
بخش است. زنان سرچشمهي احساس و عاطفهاند وکارهاي خشــن معمولا مغاير روح لطيف
آنهاست اما اگر ضرورت زندگي اين مهم را طلب کند ميتوانند اين دورا باهم داشته
باشند.
۳- قدم خير در ديار خود (دوکوهه) قدم ميزند
و آقاي «سان» که کلاه قهوهاي بر سر دارد ميـــهمان اوست. قهرمان ما به واسطهي
مسئوليت سنگين دفاع از مردمش، يقينا نيازمند همفکري و بحث و تبادل نظر با سران ايل
و ديگر مردان جنگجوست. حضور اجتماعي زن قهرمان ما و پذيرش وي از جانب جامعهاش به
خوبي در اين بيت آشکار است.
۴- قدم خير از دور دست ميآيد و آماده
جنگ و مبارزه است و تفنگ هفت تيري پر از فشنــگ در سر بند خود پنهان کرده است.
۵- نميدانم تو قدمخير هستي يا گوطلايي
(خواهر قدمخير) با آن چشمان خمار مرا نگاه نــکن که آتش به جانم ميزني.
۶- اي قدم خير که پوست بدنت مانند مخمل،
زيبا و لطيف است حيف است که پرندهاي زيبايي که مانند شاه پريهاست مثل تو بميرد.
افسوس و دريغ راوي در برابر تراژدي مرگ
قهرمان.
۷- قدم خير از دور دست ميآيد و آماده
جنگ و دلاوري است بسا که تفنگچيها در ميدان جنگ از خط تيرهاي او در امان نيستند.
((در اين بيت مهارت قدمخير در
تيراندازي مورد توجه بوده است.))
۸- اگر تو ارمني هم شوي من سر قول و
قرار خود هستم. من براي موهاي ريخته بر پشــانيت جان ميدهم.
۹- نه دستم به تو ميرسد نه چوب دستيم،
مانند انار روي درختي، من هلا ک تو هستم.
۱۰- قدم خير درکنار رودخانه قدم ميزند
سرزينش رابرف و جلوي سربندش را باران فراوان گرفته است.
آنچه که از ابيات بالا آمده حاصل ميشود
ظرافت و زيبايي زنانهي قابل توجه اوست که بسيار تکرار شده اما قدم خير را فقط يک
زن زيبا با صورتي سرخ و سفيد و با موهايي ريخته بر پيشاني تصور کردن منصفانه نيست.
زيرا آنچه که قدم خير را در ياد و ذهن اين مردمان ماندگار کرده روح شجاعت، دلسوزي
و بي باکي و احساس مسئوليت او در مقابل سرنوشت مردمي است که با آنها زندگي ميکرده.
بنابر اين تشبيه کردن او به شمع و گل و ريـحان و مخمل کــــافي نيست. دلاوري او
بايد روشـــنتر از صورت زيباي او در تاريخ و فرهنگ ما بدرخشد. و نبايد
اجازه داد که سيماي شير زناني چون قدمخير، مخدوش و يا در تاريخ گم شود.
تاريخ ما مملو از تلاش و مبارزه و حوادثي
غم انگيز و مبارزههاي مردان و زناني است که نام و يادشان به يادگار مانده است؛
اما آيينهي تاريخ تا چه اندازه شفاف است. هنوز جاي گمان است، نه تاريخ و نه
ادبيات شفاهي ما هيچ کدام آيينهي کاملي براي سيماي حقيقي قدمخير نبوده.
به واسطهي تسلط غالب فرهنگ مرد
سالارانه، چهرهي زنان به ويژه زنان حماسي و دلير هنوز مه آلود و نامفهوم است. اين
تصوير به روشني ترسيم نشده تحقيق و تفحص خردمندانه و به روز وظيفهي
پژوهشگران امروز است که با پژوهشهاي عميق و منصفانه و بررســـيهاي عالمانه و ورق
زدن لايههاي ناپيداي فرهنگ غني خــــودمان چهرهي حقيقي زنان خردمند، شجاع و دلير
و تواناي خود را که آراسته به صفات خوب انساني هستند. در قاپي امروزي به نسل فرداي
خود نشان دهيم و هرچه بيشتر به شناسنامهي حضور مردان و زنان دليراين سرزمين پر
گهر بباليم تا الگوي حسنهي ما، در روزگار شوند.
ــــــــــــــــــ
“منابع ”
۱- امان الهي بهاروند، سکندر. موسيقي در
فرهنگ لرستان .(۱۳۸۴) تهران نشر افکار
۲-صفي زاده (بوره که يي) ، صديق . دايره
المعارف کردي – فارسي جلد دوم-
(۱۳۸۰)
تهران . انتشارات پليکان
3- دوبووار ، سيمون . جنس دوم ( ۱۳۸۲)
تهران انتشارات توس (ترجمه قاسم صنعوي)
۴- محمد الجباري ،عبد الجبار . زنان
نامدار کرد .(۱۳۸۲) ترجمه احمد محمدي ناشر،مترجم
۵-مينورسکي ، ولاديمير فئودوروويچ.
کرد(۱۳۷۹) ترجمه حبيب اله تاباني تهران نشر
12 نظر
آخرین مقالات
- نخست وزیری که به اتهام لری حرف زدن، برکنار شد!
- ما(لک ها) لر هستیم
- آیین گل مالی در بین لرها
- چرا لرها نمی توانند رئیس جمهور شوند؟
- فلسفه و چرایی موج جوک سازی
- پسوند ''وند'' شناسه مردم لر
- اسناد آرشیو خاندان های بختیاری خبر از تعلق مناطق غربی به این قوم و فتح چندباره شهرهای مختلف عراق –خانقین- مندلی- موصل و کرکوک توسط قبایل لر مامور شده از جانب سپاه ایران دارد .
- من لرم
- چرا لرهای فیلی در عراق بصورت الفیلی معرفی میکنند؟ درواقع چرا الف و لام که عربیست را اول کلمه فیلی ذکر میکنند؟
- جماعت لر بر اساس نوشته های «میرزا محمد حسین مستوفی» در 300 سال پیش
- آسیب های طایفه گرایی برای منافع مردم لر
- *کُرد کیست و پانکُردیسم چه می خواهد*
- زبان باستانی لری
- کشتار و غارت لرها به دست قشون رضا شاه
- آشنایی با جغرافیا و زبان لرهای استان مرکزی و اراک
- ارتباط زبان لری با زبان اوستایی
- برخوردهای امنیتی و مرگهای مشکوک نخبگان بختیاری در اواخر دوره پهلوی
- واژگان مشترک زبان لری با زبان انگلیسی
- از ابادانی کویر تا کویر سازی لرستان
- زبان لُری ریشه در ایلام کهن دارد/ مارسلا روم پف
- فرش پازیریک یک اثر ترکی یا لرستانی
- پاسخ به اعراب وهابی یاوه گو عربستان
- وجه تسمیه واژه لر
- مشروطه خواهان بختیاری
- پیوستگی نژادی کاسیت _ عیلامی
- قلمرو تاریخی سرزمین کهگیلویه و منشا تاریخی نام آن ؟
- شولستان کجاست ؟
- تحلیلی بر نا برابری های ناحیه ای در ایران
- نژاد لرها
- نامه ای به آریایی ها و خود آریایی پندارها
- رنگ و طرح پوشش دیرین زنان لور در لرستان فیلی
- توسعه استان قم در سایه مظلومیت الیگودرز
- بازماندههای کهن زبان لُری در متون واسناد فارسی
- آیا لرها از ابتدا کوچ نشین بوده اند؟؟؟
- فلارد ؛ سرزمینی که ایلخان بختیاری , جان بر سر پاسداری آن نهاد !
- دختری که لر نبود
- تبار شناسی تاریخی واژه ی لور ( لر )
- آجرنوشته عیلامی قلعه گلی لُردگان (چار مال بختیاری)
- قوم پارس (فارس) پنداری غلط که از سوی بیگانگان برای سرزمین ایران نامیده شد
- لر فیلی یا کرد فیلی
- "خود پارس پنداری" و " خود کُرد پنداری " در بین لُرها !
- نمونه ای از پاکسازی قومی -فرهنگی لُرها; توسط قوم گرایان کرد !
- ویکی پدیای فارسی ابزاری برای کرد سازی
- کویر شدن زاگرس سبز به بهانه آباد شدن کویر خشک
- چرایی ضرورت تشکیل استان لرستان بختیاری
- در سفرنامه های ایرانیان، تا پیش از مشروطه، از نام لک برای مردم لرستان استفاده نشده است
- رضا شاه عامل انگلیسی
- زندگی عشایری ، عشق یا اجبار؟
- برمودای لرستان ، توسعه را می بلعد
- بختیاری : یک سرزمین ؛ پنج قومیت
- مشروطه خواهان واقعی از تاریخ حذف میشوند
- بانویی لُر؛ نخستین سفرنامه نویس زن ,در ایران!
- کارون ؛ رمز وحدت دوباره لُر و عرب در خوزستان
- زبان لوری ، فرهنگ ، هویت و شناسنامه ی ماست
- لارستان و لرستان ؛ یک روح در دو کالبد !
- هدف رضاپالان از سرکوب لرها از زبان خودش !
- مشکلات سرزمین لرها
- جنجال های قومیتی کمکی به توسعه لرستان نمی کند
- سوابق تاریخی مردمان لر
- لرهای خراسان
- هویت لُری در لُرستان: واگرایان فعال و همگرایان منفعل
- آیا کریمخان خود را از «لرهای لک» معرفی میکرد؟
- لک نام قومیت یا عدد شمارشی ؟
- بیکاری ابر چالش بلاد لر نشین
- منظومه لری بختیاری " موه(نخل) و بز "
- کولی در شاهنامه (رزم نامه پیر خراسان )
- چرا نام لک در لرستان جدید است ؟
- معماری لرستان فیلی
- لرستان کوچک قزوین
- اس پی آر انگلیسی در تقابل با بختیاریها
- قتل سردار اسعد سوم به دستور رضاشاه
- آیا «کُربابادی»ها در بحرین، بازماندگان بختیاری های بحرین اند؟
- آیا لر با خودش برادر است؟جریان گفتمان برادری کُرد، لر و لک» چیست؟
- لغو عهدنامه ترکمنچای و کاپیتولاسیون توسط صمصام السلطنه بختیاری
- 19 آذر ️تشدید قحطی ایران و کمک های انسانی سردار مریم بختیاری به فقرای اصفهان
- آیا میدانید نهضت سوادآموزی براساس طرح پیشنهادی شهید «نوروزعلی جلیل پور» موزرمی بختیاری تشکیل شد؟
- بحران اب در بلاد لرنشین
- جایگاه لرستانات در تقسیمات کشوری ایران
- هویت ؛ ابر چالش لرستان در آینده ای نزدیک"
- ضرورت نوگرایی فرهنگی در جامعه لر
- رودخانه های بختیاری کجا گم میشوند؟
- تضاد مدرنیسم و سنت در جامعه لر
- شیوه های نزدیک تر شدن فعالان لرگرا
- شونیسم قومی
- استحاله فرهنگی برخی از لرهای فیلی در قوم کرد
- اثرات پانکردیسم بر جامعه لر
- بررسی ارتباط بیرانوندها، باجولوندها با فارس و ممسنی از منظر روند سکونت
- خدمات سردار اسعد به حقوق شهروندی در عصر مشروطه
- عهدنامه ترکمنچای و تاثیرش بر منطقه لرهای بختیاری
- خط لری ( خط پاپریک و خط لوریتین )
- نجات ایران از تجزیه توسط مشروطه خواهان
- دستهای پشت پرده مانع تخصیص آب به لرستان (لرستان یعنی تمام بلاد لرنشین) میشود
- لرستان سرزمینی تاریخی اما گمنام در تاریخ
- رضاشاه ناجی مردم یا شر لازم؟
- تبعات و راهکارهای مقابله با مهاجرت
- خداوندا این کشور را از دروغ و خشکسالی نجات ده
- آب منبع قدرت است
- نقشه شوم برای تفرقهافکنی یا نقشه راه برای آب ربایی؟
سپاس از مقالات زیباتون. لطفا ایمیلاتون هرازگاهی چک کنید
رهبر مبارزان لرستانی
یاد و خاطره شیر زن لرستانی گرامی
قدم خیر مادر باستانی لر بی تو اسپی کوه ترانه تلخ می سراید در تنهایی سوارانش . آه ، بانو هنوز دستانت بوی تفنگ و بابونه می دهد هنوز مردان قبیله همنفس اسبان کوه ها را در پی تو می دوند . آی آرزوی بزرگ بی تو آتش بر خرمن زندگی این قوم
قدم خیر " گردو بردینه " بوی خون تو را می دهد و قلعه فلک الافلاک نقش تو را بر سینه دارد . برخیزا برادرانت در انتظار تو بر یال خونین اسبانشان مویه سر می دهند . ای تکلم باستانی که در سوگت هزار ترانه تلخ بر لب و هزار اندوه سرد در دل دارم .
درود , بسیار عالی.
برای این زن لر ، که دستش پر از نمک و دامنش پر از گل بود , دیگر تفنگ نیاورید. رنگ خون ، رنگ حنا , به شاعران ، به گندم زار بگویید بیایند حنا بخوانند غزل بکارند ، شاد تا دامن سیاهش را . لطفأ برای این زن لر نه , تفنگ نیاورید . دیگر تفنگ نیاورید…
در مدح قدم خیر اشعار زیادی سروده شده و سرآغاز آن از مراوک ( مراد بیک ) معروف به مرادبک ستره سوز اهل منطقه گوشه شهنشاه خرم آباد و از طایفه سکوند رحیم خانی است. او در منزل کیخا قنی ( پدر قدم خیر ) از قدم خیر خواستگاری میکند که با مخالفت و تهدید شدید برادران قدم خیر مواجه میشود و مراوک که میداند دیگر وصلت با دختر خان امکان پذیر نیست اشعاری میسراید که دست مایه شاعران و نوازندگان محلی میشود و قدم خیر را در اشعار نسبتأ زیادی به تصویر میکشند و ویژگی های بی بدیل او را چهره میکنند. مراوک در شعری میگوید:عاشقم وه دختر بالاگریوه … رنگ وه رنگ یا وه تیام چی دار میوه /// مراوک در جایی دیگر از زبان قدم خیر میگوید:شی نمی کم مراوک کلکش د آوه … شی کنم وه صف قلی تا ظهر د خواوه = به مراد بک شوهر نمیکنم خمیر بلوطش در آب است ، به صف قلی شوهر میکنم که تا ظهر در خواب است /// یا در جایی دیگر میگوید:کولایی سیت بونم د بلک پینه … چشیاکت د نازکی أفتو نوینه = از برگ پونه ها سایه بانی برایت خواهم ساخت تا ظرافت آفتاب به چشم های تو آسیب نرساند /// قدم خیر دو هار میا میلش وه جنگه … هفت تیری دو پیچ ساوش پر ده شنگه = قدم خیر در حالیکه مصمم به جنگ است ، می آید. در همان حال هفت تیری پر از فشنگ در لابلای سربندش وجود دارد /// قدم خیر نام ترانه ای است که رنگ حماسی و عشیره ای دارد ، ترانه ای سخت زیبا که به حالت های مختلف از نظر کشش و فرازهای آوازی خوانده میشود ، مایه آواز با تکیه های اصطلاحی ( أری قدم خیر ) شروع میشود و با شیوه ای سخت مطلوب پایان میپذیرد. اشعاری که شاعران و هنرمندان درباره شرح دلاوری های قدم خیر گفته اند به گونه ای زیبا و هماهنگ با ملودی ها جای گرفته است که کمتر شعر و آهنگی میتواند اینگونه به هم نزدیک و روابطشان منطقی باشد. ترجمه اشعار لری و شاید ترانه های فولکلور و ایلیاتی واجد این خصوصیات است که برگردان کلمات آن نتواند مبین اصالت ها و برداشت ها و در حقیقت احساس درونی گوینده باشد. چرا که این جزء خصلت های شعر است که معادلش به زبان دیگر خواه در چهارچوب و محدوده همان زبان و گویش از عظمت کلامش میکاهد. امروزه از اشعار طولانی که در اوصاف و خصوصیات "قدم خیر" سروده شده تنها ابیاتی باقی مانده ، آنچه در پی می آید ، ابیات مختلف قدم خیر به روایت نوازندگان مختلف است:أر بویی وه او ارمنی هه هام د قولت … موردمه سی چتراکه مین تولت = اگر تو ارمنی هم شوی من بر سر قول و قرار خود هستم _ من برای موهای ریخته بر پیشانی تو جان میدهم /// نوونم تو قدمی یا گوطلایی … و خمار سیلم نکو تش دم نیایی = نمیدانم تو قدم خیری یا گوطلا هستی _ به خمار نگاهم نکن آتش در دل من افکندی /// کولای سیت بونم دو بلگ پینه … چشیات د نازکی أفتو نینه = سایبانی از برگهای پونه برایت درست کنم _ تا چشمان نازکت را آفتاب اذیت نکند /// قدم خیر قدم زنه د مین میشو … کلک و پشم بر میکنه وه قوم و خیشو = قدم خیر در میان میشها ( گوسفندان ) قدم میزند _ کرک و پشم به قوم و فامیل تقسیم میکند /// نه دسم وت میرسه نه چو گلاکم … چی انارکه گل دار مه سیت هلاکم = نه دستم به تو میرسد نه چوب دستی من _ تو چون انار روییده بر درخت هستی و من برای تو هلاک هستم /// قدم خیر کش مخمل چتر حنایی … مر مه سی سوه کت تش دم نیایی = قدم خیر کفش مخملی که چتر موهایت را حنا گرفته ای _ من برای سر بند زیبایت آتش گرفته و مردم /// قدم خیر قدم زنه د مین گلالو … سر زینش برف گرت سوه اش د بارو = قدم خیر در میان رودخانه قدم میزند _ سر زینش را برف و جلوی سر بندش را باران فراوان گرفته است /// قدم خیر قسم حرده أفتو نینه … د موردنکه بوه خون چل گیس بورینه = قدم خیر قسم خورده آفتاب را نبیند و در مرگ باباخان ( برادر قدم خیر ) چهل گیس ببرد /// قدم خیر شمع رنگ و مخمل نو … حیف تو ، ایی چرم چارتا د کلت بو = قدم خیر همچون شمعی میدرخشد و پیراهن مخمل به تن دارد _ حیف است که معشوق نا لایقی داشته باشی /// قدم خیر هم سوری هم سفیدی هم وا نمکی … گوشه ای سیت زین کنم خوم هم یدکی = قدم خیر هم سرخی هم سفیدی هم با نمک هستی _ توسنی برایت زین میکنم و خودم هم در رکاب تو هستم /// قدم خیر قدم زنه کیچه و بازار … د همه متآو ونو خوش بیده نازار = قدم خیر در کوچه و بازار قدم میزند _ از همه ی طایفه مهتاب وند زیباتر شده است /// قدم خیر قدم زنه د مین حونه … بلبلی دو پیچ ساوش کرده لونه = قدم خیر در میان خانه قدم میزند _ بلبلی در گوشه ی سربندش لانه کرده است /// مال بوه قدم خیر بار کرده رته … منزلش یا جوکاره یا گل مهکه = منزل پدر قدم خیر بار کرد و رفت _ منزلگاه او یا جوکار یا گل مهک است. محمد خان فرزند قدم خیر کتابی در وصف زندگی مادر خود نگاشته است که میتواند برای آگاهی کامل از شرح زندگی قدم خیر ، این کتاب را مطالعه کرد. ضرورت این کتاب برای فرهنگ دوستان لرستان این است که متأسفانه کسانی به صورت نا آگاهانه پندارهای نادرستی راجع به این بانوی رشید و با شهامت در سر پروراندند و آن را به غلط طور دیگری اشاعه داده اند که منجر به پیدایش اشعاری با محوریت قدم خیر شده که هیچ سنخیتی با منش و مسلک زندگی قدم خیر نداشته و قدم خیر را آن گونه که خود می پسندند به تصویر کشیدند و گفته هایشان غرض ورزانه و خالی از حقیقت بوده است. کتاب دیگری با عنوان ( شیر زنی از عشایر لرستان ) درباره زندگانی قدم خیر توسط شاهمراد بزرگیان لرستان در نشر عصمت چاپ شده که میتواند خواندنش مفید به فایده باشد.
درود خدا بر شیرزن ایل وتبار بالاگروه ها( بالاگریوه) قدم خیر قلاوند
طبق تقسیمات زبان شناس کرد ( نامیق صفی زاده ) در کتاب آموزش زبان کردی ، صفحه ۱۰ و ۱۱ واژه فیلی را برابر با لری مینجایی میدانسته است ولی حالا برابر شده با ایلامی !!! چرخش ۱۸۰ درجه ای از جمله دستاوردهای ناسیونالیسم تمامیت طلب کردی است.
خانم لیلی قاسم که لر فیلی عراق بود برای لورهای فیلی عراق جانش را فدا کرد و کردها ( مثل همیشه تاریخ شان ) بهش خیانت کردند . قدم خیر قلاوند بخاطر سرزمینش لرستان فداکاری کرد. هیچوقت یک کرد دوستدار یک لر نیست همانگونه که فارسها نیستند. ما لرها خود باید برای اعتلای فرهنگ و اقتصاد لرها تلاش کنیم
نروریست های کرد همین عکس بانو قدم خیر رو بعنوان یکی از مشاهیرشون زده بودن به دیوار ..آدم خنده اش میگیره از این پانکردای تروریست..